دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 4746
تعداد نوشته ها : 14
تعداد نظرات : 2
Rss
طراح قالب
GraphistThem272

                   يكي از خيلي ها يا مثل بعضي ها

خيلي ها اگه نباشن بهتره اما بعضي ها اگه باشن بهتره!

خيلي ها هستن ولي انگار نيستن اما بعضي ها نيستن ولي انگار هستن!

خيلي ها وقتي ميرن تازه مي فهمي كه نبودن اما بعضي ها وقتي ميرن تازه مي فهمي كه بودن!

خيلي ها كنارشوني اما انگار دور دورن اما بعضي ها دورن ولي انگار كنارتن!

خيلي ها بود و نبودشون يكيه اما بعضي ها نبودنشون با نبودنت يكيه!

تا حالا فكر كردي كدومي؟يكي از خيلي ها يا مثل بعضي ها؟!

دسته ها : پیامهای کوتاه
جمعه اول 7 1390

می دانم:

آن روزی که زمین را از زیر کعبه گستراندی،قطعه ای از آن را که تکه ای از بهشت بود،سهم من قرار دادی که خورشیدش امام رضاست.با این همه لطف چه کنم آهسته در گوش دلم گفتی :اگر بدانی که بهشت را برای تو آراسته ام چه می کنی ؟گونه هایم از خجالت سرخ می شود و تنها می گویم:

                   یا قاضی الحاجات 

دسته ها : درد دل
دوشنبه سیم 10 1387

خدایا:

یوسف وجودم در دام زلیخای دنیاست که چشم طمع بر ایمان خیره ساخته.یاریم کن،که خریدار یوسف فقط تویی

                     یا رب العالمین

دسته ها : درد دل
دوشنبه سیم 10 1387

تنها بهانه برای عاشقانه زیستن :

خجلم از این همه بی وفایی ، صدف حجاب را به من هدیه کردی تا مروارید عفتم را در آن حفظ کنم ولی من.........

یگانهء من یاریم کن ، آنچنان باشم که تو می پسندی

               پسندم آنچه را جانان پسندد

دسته ها : درد دل
دوشنبه سیم 10 1387

یک هفته چشمانم راوقف راهت کرده ام ای یار و فقط هق هق ندبه می تواند مرحم زخم انتظارم باشد.

دسته ها : درد دل
دوشنبه سیم 10 1387
 بانوی قالی

 

طفل دلم بهانه می گیرد . نقاش بر بوم دل نقش عاشورا می زند . از آب و آیینه می گذرم . در برابر دار قالی می ایستم و نقش بر تارهای دار قلاب می زنم .از زمین شروع می کنم . از نقش ترک بر خاک عطشناک . می بافم و می بافم تک به تک گلهای عشق را بر قامت رعنای علم . چه زیبا می شود علم با دستان با شکوه علمدار . به آسمان می رسم . می بافم آسمانی را که در فرات جاری شده و فراتی که لبریز حضور علمدار می شود . پا به پای قلاب می روم .می رسم و می بافم ، گهواره ای را . می سوزم از تب گهواره و از گلوی گهواره و از قنداق گهواره . دلم را در مشتم قرص می گیرم و می بافم خیمه گاه را. می شنوم و می سوزم از عطش خیمه گاه .می بافم و چشمهایم به مهمانی می آیند بارانی . ببارید ای چشمها بر شعله های آتش تا دامنها را در کام خود نگیرد و گیسوان را خاکستری ننماید . ای چشمها بر تل زینبییه آرام بگیرید و رخصتی دهید بر چشمهای خواهری که خون می فشاند . جر‌اءتم تمام می شود . قلاب می کشاندم . توان نگاه بر گودی را ندارم . ای چشمها کور شوید و دستانم شما ببافید . با تواءم قلاب . ببر انگشتانی را که نقش خنجر و گلو را می بافد . آخ ! ای درها و ای سوزها به تصویر در آیید تا ببافمتان . خارها با شمایم . در چشمانم فرو آیید تا نباشید . نباشید که در پای طفلان فرو روید . اسبان شما چرا؟ مگر نمی بینید خورشید زیر پایتان ذبح شده . آسمان سرخ شده ،کبود شده رنگ گونه های سه ساله ای . فرات ، از خجالت آب شو ، نه پیش چشم مادری که شیر خواره اش خوابیده . می بافم و می بافم . می بافم نقش دل را بر دار قالی . دل سبک می شود قالی را در کلبه خاطراتم به دیوار می بندم . رهگذران می آیند و می بینند. می پرسم چه می بینید ؟ عقده در گلو زمزمه می کنند یک قالی پر از زیبایی . به یاد بانوی قالی می افتم که گفت :

 

       هر چه دیدم زیبایی بود .

دسته ها : درد دل
دوشنبه سیم 10 1387

برای دیدنت ای یار،دلم راصبور خواهم کرد

                           تمام کوچه های شبم را،غرق نور خواهم کرد

بیا برای غربت شبهای خیس و بارانی

                          از این هوای گرفتهء پر غم عبور خواهم کرد

به عشق طلوع تو امشب باز دوباره شعر می گویم

                         شکوه این شب یلدا را دوباره مرور خواهم کرد

بیا ز پرده برون،بتاب ای شمع غزل خوانم

                      تمام چشم حسودان را به عشق تو کور خواهم کرد

دسته ها : شعر
دوشنبه سیم 10 1387

الهی بین که من بشکسته حالم

                          ترحم کن خداوندا به حالم

رهی بگذار یا رب پیش پایم

                         که زهرسو روم پیش تو آیم

دسته ها : شعر
دوشنبه سیم 10 1387

شهید:

طایری قدسی است که چند صباحی به اتهام انسان بودن در قفس دنیا بازداشت شده است ولی با وکالت عشق تبریه شده ار اسارت تن آزاد و به سرای ملکوتی اش پرواز می کند.

دسته ها : شهید
دوشنبه سیم 10 1387

خدای من:

در این روزگار که گناهکاربا کلاس و ایمان از مد افتاده تنهایم مگذار

دسته ها : درد دل
دوشنبه سیم 10 1387
X